|
||||
|
صبح بى تو رنگ
بعد از ظهر یک آدینه
دارد
بى تو حتى مهربانى حالتى از کینه دارد
بى تو مى گویند تعطیل است کار عشقبازى
عشق اما کى خبر از شنبه و آدینه دارد
جغد بر ویرانه مى خواند به انکار تو اما
خاک این ویرانه ها بویى از آن گنجینه دارد
خواستم از رنجش دورى بگویم یادم آمد
عشق با آزار خویشاوندى دیرینه دارد
در هواى عاشقان پر مى کشد با بى قرارى
آن کبوتر چاهى زخمى که او در سینه دارد
ناگهان قفل بزرگ تیرگى را مى گشاید
آن که در دستش کلید شهر پر آیینه دارد
قیصر امین پور
از عمق نا پیدای مظلومیت ما،صدایی آمدنت را وعده می داد.
صدا را ،عدل خداوندی صلابت می بخشید و مهر ربانی گرما می داد.
و ما هرچه استقامت،از این صدا گرفتیم و هرچه تحمل از این نوا در یافتیم .
در زیر سهمگین ترین پنجه های شکنجه تاب می آوردیم که شکنج زلف تو را می دیدیم.در کشاکش تازیانه ها وچکاچک شمشیر ها ،برق نگاه تو تابمان می داد و صدای گامهای آمدنت توانمان می بخشید.
رایحه ات که مژده حضور تو را بر دوش می کشید مرهمی بر زخم های نو به نومان بود و جبر جان های شکسته مان.درد ها همه از آن رو تاب آوردنی بود که آمدنی بودی..
تحمل شدائد از آن رو شدنی بود که ظهورت شدنی بود و تحقق پیوستی.
انگار تخم صبر بودیم که در خاک انتظار تاب می آوردیم تا در هرم خورشید تو به بال و پر بنشینیم.
سنگینی بار انتظاربر پشت ما ،سنگینی یک سال و دو سال نیست سنگینی یک قرن و دو قرن نیست .حتی از زمان تودیع یازدهمین خورشید نیست.
تاریخ انتظار و شکیبایی ما به آن ظلم که در عاشورا بر ما رفته است بر می گردد،به آن تیر ها که از کمان قساوت بر خاست و بر گلوی مظلومیت نشست،به آن سم اسب های کفر که ابدان مطهر توحید را مشبک کرد.
به آن جنایتی که دست و پای مردانگی را برید.
از آن زمان تاکنون ما به آب حیات انتظار زنده ایم،انتظار ظهور منتقم خون حسین.
تاریخ استقامت ما از آن زمان هم دور تر می رود،از عاشورا می گذرد و به بعثت پیامبر می رسد.هم اودر مقابل همه جهل و ظلم و کفر و شرک و عناد و فسادی که جهان آن زمان را پوشانده بود وعده می فرمود که کسی خواهد آمد...نامش نام من،کینه اش کینه ی من،لقبش لقب من،دوازدهمین وصی من خواهد بود و جهان را از توحید و عدل و عشق و داد پر خواهد فرمود.
اما تاریخ صبر و انتظار ما به دور تر ها بر میگردد،به مظلومیت و تنهایی عیسی،به غربت موسی،به استقامت نوح و از همه این ها گذر می کند تا به مظلومیت هابیل می رسد...
انتظار و بردباری ما را وسعتی است از هابیل تا کنون و تا بر خاستن از فریاد جبرئیل در زمین و آسمان و آمردن مژده ی ظهور امام زمان.
آری و در آن زمان هستی حیات خواهند یافت،عشق پر و بال خواهد گشود و در رگ خای خشکیده ی علم خون تازه خواهد دوید.پشت هیولای ظلم و جهل با خاک،انس جاودان خواهد گرفت،شیطان خلع سلاح خواهد شد،انسان برمرکب رشد خواهد نشست و عروج را زمزمه خواهد کرد...
خدا کند تو بیایی...
علامات ظهور امام زمان(عج)
این نشانه ها به 2 دسته تقسیم می شوند:1-علامات حتمیه
2-علامات غیر حتمیه
که اول به علامات حتمیه می پردازیم:
1-خروج دجال است و آن ملعون ادعای الوهیت می کند و به وجود نحس او خونریزی و فتنه در عالم ،واقع خواهد شد و از اخبار ظاهر شود که : یک چشم او مالیده و ممسوح است و چشم چپ او در میان پیشانی اش واقع شده است و مانند ستاره می درخشد و پارچه خونی در میان چشم او واقع است و بسیار بزرگ و تنومند و شکل عجیب و هیات غریب و بسیار ماهر در سحر است و در پیش او کوه سیاهی است.
رسول خدا (ص)فرمودند:«هر مومنی که دجال را ببیند ،آب دهان خود را بر روی او بیندازدو سوره ی مبارکه ی حمد را بخواند،به جهت دفع سحر آن ملعون که در او اثر نکند .چون آن ملعون ظاهر شود ،جهان را پر از فتنه و آشوب کند . میان او ولشکر حضرت قائم(عج)جنگ واقع شود،بالاخره آن ملعون به دست مبارک حضرت حجت الهی(عج)یا به دست عیسی بن مریم کشته شود.»
***
چون تعداد این علامتها زیاده اولین علامت حتمیه رو نوشتم دومی رو بعدا توی یه پست دیگه می نویسم.
اللهم عجل لویک الفرج
400)width=400;">
ابوراجع حمامی یه مرد شیعه ی مخلصی بود در حله یکی از عاداتش این بود هرروز بلند بلند غاصبین حق علی را به اسم لعن میکرد تو حله حاکمم مرجون نامی بود سنی اونم سنی ناصبی متعصبی که مسندش را یه جوری گذاشته بود که وقتی مینشست پشت به گنبد علی ع باشه خبر دادن بهش تو چجور سنی هستی ابوراجع حمامی هرروز لعن میکنه به اونایی که تو امامشون میدونی هیچ کارشم نداری گفت ابوراجع را دستگیر کنید گرفتند بیچاره را ابوراجع را گرفتند زبانشو سوراخ کردند دماغشو شکافتند گنج ریسمانی تو دماغش انداختند کشون کشون تو شهره حله او را تابوندن اینقدر لگد زدن به سر و صورت و بدنش تمام استخوانای بدنش خورد شد فکشو شکستن سر تا پا غرق به خون دیگه داشت میمرد اقواماش شیعه ها اومدن التماس کردن بابا داره میمیره دیگه نزنیدش ببریمش تو خونه مون بمیره لششو برداشتن آووردن تو خونه انداختن تو یه اطاقی درو بستن بچه هاش که مردنشو نبینن فرداببرن دفنش کنن هوا تاریک شد و اینا از شدت گریه و خستگی خوابشون برد فردا صبح اومدن جنازشو بردارن وقتی دره اطاقشو باز کردن دیدن یه بویه عطری از اطاقش به مشام میرسه وقتی نگاه کردن دیدن ابوراجع صحیح و سالم غرق نور رو سجاده نشسته داره نماز صبحشو میخونه رفتن نگاه کردن دیدن محاسنشم سالمه دندوناش سالمه فکش سالمه بدن صحیح و سالم از دیروزش خوشگل تر شده جوون شده ابوراجع تویی گفت بله ابوراجع چی شد تو که داشتی میمردی گفت شما که رفتید دیگه امیدم ازهمه جا قطع شد زبون که نداشتم حرف بزنم چشم که نداشتم جایی را ببینم اما دلم میتونه حرف بزنه بی اختیار اشک میاد با خونه صورتم آغشته میشه و مخلوط با زبون دلم شروع کردم با امام زمان حرف زدن گفت همین طور که تو بستر افتاده بودم با بدنه غرق به خون همش فکر میکردم دیگه شیعه ها تو حله نمیتونن سر بلند کنن سنی ها اینقده عزیز شدن یا صاحب الزمان من که نگفتم آدم خوبی بودم یا صاحب الزمان من که نگفتم وظیفمو در مقابل شما انجام دادم یا امام زمان به جانه خودت قسم اگه من بمیرم دیگه شیعیان شما تو این شهر نمیتونن سر بلند کنن یا صاحب الزمان به خاطر بابات علی یه نگاه به من کن یا امام زمان به خاطر مادرت زهرا یه نگاه به من کن همین طور که داشتم گریه میکردم یوقت دیدم دره اطاق باز شد آقا یکی از اسمای شما حرمه یعنی هرکی گرفتار بشه شما را صدا بزنه به دادش میرسی آقا به دادم برس یوقت دیدم دره اطاق باز شد و خورشیدی وارد اطاق شد ابوراجع چرا گریه میکنی ابوراجع خیال میکنی ما نمیبینیم مصیبات شما را فرمود پاشو ابوراجع سالمی ابوراجع تا پا شدممیتونم حرکت کنم چشمام همه جا را میبینه هرچی دویدم طرفش دیدم کسی نیست
التماس دعا
400)width=400;">
ای تو روح و روانم یادت آرام جانم
با غـم دوری تـو تا کـی زنده بــمانم
مانــده ام مـولا مـحـزون و خـسـتـه
چـشـمم به راهـت در خـون نشـسته
العجل مولا مولا مولا
العجل مولا مولامولا
کنج این غربت غم گریم درحال زارم
تشنه ام برنگاهت درراهت جان سپارم
ای آرزوی خــــوبــان عـــالــم
حسن تو حسن حضـرت خـاتم
العجل مولا مولا مولا
العجل مولا مولا مولا
اشکم روی دو دیده ای آخرین سپیده
یاس خوشبوی نرگس وقت دعا رسیده
دیده به راهم ای گل طه چشم انتظارم یوسف زهرا
العجل مولا مولا مولا
العجل مولا مولامولا
"اللهم عجل لویک الفرج"
|
||
|
||
ParsiBlog.comپیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ فارسی |