طنز - جهان در انتظار توست...
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جهان در انتظار توست...

خانه |صفحه ی مشخصات | پست الکترونیک

واقعیت های پنهان در مورد مرد ها

1- چرا مردها دارای وجدان پاکی هستند؟
به این دلیل که هیچ گاه از آن استفاده نمی کنند


2- چرا مردها همیشه خوشحالند؟
چون آدم های بی خیال فقط می خندند

3- چرا روانکاوی مردها خیلی سریع تر نسبت به خانم ها انجام می پذیرد؟
زیرا هنگامیکه زمان بازگشت به دوران کودکی فرا می رسد، مردها همان جا قرار دارند

4- اگر یک مرد و یک زن با هم از یک ساختمان 10 طبقه به پایین بیفتند کدامیک زودتر به زمین میرسد؟
خانم، چرا که آقا راه را گم می کند

5- شباهت آقایون با آگهی های بازرگانی چیست؟
شما نمی توانید یک کلمه از حرف های آنها را باور کنید و هیچ چیز برای زمانی بیش از 60 ثانیه دوام نمی آورد


6- به یک مرد با نصف مغز چه می گویند؟
با استعداد

7- فرق بین نرخ اوراق بهادار با مردها در چیست؟
نرخ اوراق بهادار رشد می کند

8- خدا بعد از خلق مرد ها چه گفت؟
من می تونم کارمو بهتر از این انجام بدم

9- 2 دلیلی که مردها به مسائل کاری خود فکر نمی کنند
1- فکری ندارند 2- کاری ندارند

10- در آمریکا به یک مرد باهوش و با استعداد چه می گویند؟
توریست

11- آیا شنیده اید که مردی مدال طلای المپیک را از آن خود ساخت؟
او بعدا آنرا برنز رنگ کرد

12- برای درست کردن پاپ کُرن به چند مرد نیاز است؟
3 تا، یک نفر ماهیتابه را بر روی گاز نگه میدارد و دو نفر دیگر گاز را تکان میدهند تا گرما به تمام سطح ماهیتابه برسد

13- آقایون لباس هایشان را چگونه دسته بندی می کنند؟
""کثیف"" و "" کثیف اما قابل پوشیدن""

14- تنها یک مرد می تواند یک ماشین ارزان قیمت 2 میلیون تومانی بخرد و
یک سیستم صوتی 4 میلیون تومانی بر روی آن نصب کند

15- یک خانم 35 ساله به بچه دار شدن فکر می کند، یک مرد 35 ساله به چیزی فکر می کند؟
به قرار گذاشتن با بچه ها

16- شما به مردی که همه چیز دارد چه میدهید؟
زنی که به او نشان دهد چگونه می تواند از آنها استفاده کند

17- چرا مردان تنها در نیمی از زندگی خود با بحران مواجه هستند؟
زیرا آنها در تمام طول زندگی خود در دوران نوجوانی به سر می برند

18- آینده نگری یک مرد چگونه مشخص می شود؟
به جای یک بطری 2 بطری مشروب بخرد

19- چرا آقایون مجرد جذب خانم های با هوش می شوند؟
دو چیز مخالف نسبت به هم کشش دارند

20- شباهت آقایون با ماشین چمن زنی در چیست؟
هر دو خیلی سخت به کار می افتند، در هنگام کار سر و صدای زیاد ایجاد می کنند و حتی نیمی از وقت را هم نمی توانند به درستی کار کنند

21- فرق یک شوهر جدید با یک هاپوی جدید در چیست؟
بعد از یک سال هاپو هنوز هم از دیدن شما به هیجان می آید

22- نازکترین کتاب دنیا چه نام دارد؟
چیزهایی که مردان در مورد زنان می دانند



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط منتظر در دوشنبه 87/11/7 و ساعت 4:22 عصر | منتظران منتظرند()
    من که می دونم منظورش چی بود(مخصوص پسرای از خودراضی)

    شنبه:همون لحظه که وارد دانشکده شدم متوجه نگاه سنگینش شدم. هرکجا می رفتم اونو می دیدم. یکبار که از جلوی هم دراومدیم نزدیک بود به هم بخوریم صداشو نازک کردو گفت: ببخشید

    من که میدونم منظورش چی بود. تازه ساعت 5/9 هم که داشتم بورد رو میخوندم اومد پشت سرم شروع به خوندن بورد کرد.آره دقیقا می دونم منظورش چیه. اون میخواد زن من بشه

    بچه ها میگفتن اسمش مریمه. از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون تصمیم گرفتم باهاش ازدواج کنم

    یکشنبه:امروز ساعت 9 به دانشکده رفتم. موقع رفتن تو سرویس یه خانومی پشت سرم نشسته بود و با رفیقش می گفتن ومی خندیدن. تازه به من گفت ببخشید آقا میشه شیشه پنجرتونو ببندین. من که میدونم منظورش چی بود. اسمش رو میدونستم اسمش نرگسه

    مثل روز معلوم بود که با این خنده هاش میخواد دل منو نرم کنه که بگیرمش. راستیتش منم از اون بدم نمیاد. از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون تصمیم گرفتم با نرگس هم ازدواج کنم

    دوشنبه:امروز به محض اینکه وارد دانشکده شدم سر کلاس رفتم. بعد از کلاس مینا یکی از همکلاسیهام جزوه منو ازم خواست.من که میدونم منظورش چی بود.حتما مینا هم علاقه داره با من ازدواج کنه. راستیتش منم ازش بدم نمی آد. از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون تصمیم گرفتم با مینا هم ازدواج کنم

    سه شنبه:امروز اصلا روز خوبی نبود. نه از مریم خبری بود نه از نرگس نه از مینا. فقط یکی ازم پرسید آقا ببخشید امور دانشجویی کجاست؟ من که میدونستم منظورش چی بود. ولی تصمیم نگرفتم باهاش ازدواج کنم چون کیفش آبی بود احتمالا استقلالیه

    وقتی جریان رو به دوستم گفتم به من گفت: ای بابا ! بدبخت منظوری نداشته. ولی من میدونم رفیقم به ارتباط بالای من با دخترا حسودیش میشه حالا به کوری چشم دوستم هم که شده هجور شده با این یکی هم ازدواج میکنم

    چهارشنبه:امروز وقتی داشتم وارد سلف می شدم یک مرتبه متوجه شدم که از دانشگاه آزاد ساوره به دانشگاه ما اردو اومدند. یکی از دخترای اردو از من پرسید ببخشسد آقا! دانشکده پرستاری کجاست؟ من که می دونستم منظورش چیه. اما تو کار درستی خودم موندم که چطوراین دختر ساوجی هم منو شناخته و به من علاقه پیدا کرده. حیف اسمش رو نفهمیدم. راستیتش از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون تصمیم گرفتم هرطور شده پیداش کنم و باهاش ازدواج کنم. طفلکی گناه داره از عشق من پیر میشه

    پنج شنبه:یکی از دوستای هم دانشکده ایم به نام احمد منو به تریا دعوت کرد. من که میدونستم منظورش از این نوشابه خریدن چیه. میخوا د که من بی خیال مینا بشم. راستیتش از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون عمرا قبول کنم

    جمعه:امروز صبح در خواب شیرینی بودم که داشتم خواب عروسی بزرگ خودم رو می دیدم. اجب شکوه و عظمتی بود داشتم انگشتم رو توی کاسه عسل فرو میکردم که... مادرم یکهو از خواب بیدارم کرد و گفت که برم چند تا نون بگیرم. وقتی تو صف نانوایی بودم دختر خانومی ازمن پرسید ببخشید آقا صف پنج تایی ها کدومه؟

    من که میدونم منظورش چی بود اما عمرا اگه باهاش ازدواج کنم

    راستش از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون من از دختری که به نانوایی بیاد زیاد خوشم نمی آد

    شنبه:امروز صبح زود از خواب بیدار شدم صبحانه را خوردم واومدم که راه بیفتم که مادرم گفت: نمی خواد بری دانشگاه. امروز نوار مغزت آماده است برو از بیمارستان بگیر. راستیتش از خدا پنهون نیست از شما چه پنهون مردم میگن من مشکل روانی دارم

    وقتی به بیمارستان رسیدم از خانوم مسئول آزمایشگاه جواب نوار مغزم رو خواستم. به من گفت آقا لطفا چند دقیقه صبر کنید. من که میدونستم منظورش چی بود
    (طبق امار ?? درصد پسران دچار توهماتی مشابه این هستند)



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط منتظر در شنبه 87/10/21 و ساعت 12:2 عصر | منتظران منتظرند()

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    درباره خودم
    جهان در انتظار توست...
    منتظر
    هر که شد محرم دل در حرم یار بماند/ وانکه این کار ندانست در انکار بماند/ اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن/ شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند/ امیدوارم تو این وبلاگ بهتون خوش بگذره در ضمن اگه انتقادی داشتید حتما تو قسمت نظرات بهم بگید.ممنون ..::از عمق نا پیدای مظلومیت ما،صدایی آمدنت را وعده می داد. صدا را ،عدل خداوندی صلابت می بخشید و مهر ربانی گرما می داد. و ما هرچه استقامت،از این صدا گرفتیم و هرچه تحمل از این نوا در یافتیم . در زیر سهمگین ترین پنجه های شکنجه تاب می آوردیم که شکنج زلف تو را می دیدیم.در کشاکش تازیانه ها وچکاچک شمشیر ها ،برق نگاه تو تابمان می داد و صدای گامهای آمدنت توانمان می بخشید ::..

    لینک به وبلاگ

    منوی اصلی
     RSS 
     Atom 
    صفحه نخست
    پست الکترونیک
    صفحه ی مشخصات
    خانگی سازی
    ذخیره کردن صفحه
    اضافه به علاقه مندیها
    دسته بندی یادداشت ها

    نوشته های پیشین

    آمار وبلاگ
    بازدید امروز : 1
    بازدید دیروز : 9
    مجموع بازدیدها : 207832
    لینک دوستان
    عاشق آسمونی
    بندیر
    فانوسهای خاموش
    BABAK 1992
    یادداشتها و برداشتها
    yazd blog
    نور
    آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
    دوزخیان زمین
    ESPERANCE
    دانلود ، ترفند ، برنامه ، بازِِی ، آهنگ ، کلیپ ، عکس ، اس ام اس
    عاشق امام زمان
    انا مجنون الحسین
    سونگ ایل گوک
    یا زهرا (س) مدد
    یا زهرا(س)
    همیشه دلتنگ
    دنیای واقعی
    نیار یعنی آرزو
    خدا
    عاشقان میگویند
    محسن
    نانو(میترا)
    نـو ر و ز
    آموزش عربی
    ادبستان
    طنز (گری الدمن)
    شقایق و زهرا
    اسکله تنهایی
    دفتر خاطرات یک عاشق فراموش شده
    من وتو سایه ایم
    نجوم
    پسرک عاشق
    حسین تهی
    حسین تهی (2)
    ناهید
    آموزش عربی(مهساوپریسا)
    گوگولی
    پروانه و مرضیه
    ترفند.دانلود.جوک...
    مدرسه فرزانگان زینب
    شیطون بلاهای مثبت
    بهار خانوووووووم(البته من تو خانومیش شک دارم!!!!!!!!)
    چشمان گریان
    یکتا
    ღ♥ღمروارید های کره جنوبیღ♥ღ
    دختری به نام ....سوسانو
    دنیای بزرگ 14تا18 ساله ها
    بهترین ها
    کتاب خور کوچک
    ناناخانوووووووووم!!!

    لوگوی دوستان



















































    خبر نامه
     
    وضعیت من در یاهو
    ParsiBlog.comپیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ فارسی

    انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس